می خواهم از تو بگویم

 می خواهم از تو بگویم

بی آن که در جستجوی قافیه باشم


و بی آن که حتی در جستجوی واژه ها باشم



می خواهم از تو بگویم


از تو که عاشقانه دوستت دارم و می دانم که دوستم داری


با ساده ترین کلمات


همراه با همین اشکی که دارد می غلتد و فرو می افتد


می خواهم بگویم دوستت دارم


امشب نه می خواهم برایت از آسمان خورشید بیاورم


نه می خواهم ستاره ها را برایت بچینم


و نه می خواهم به شهر آرزوها و رؤیاها بروم


فقط ساده و با صداقت


همراه با شاهدی صادق


از اعماق جانی سوخته


با چشمانی بارانی


می خواهم بگویم دوستت دارم


و می خواهم بگویم این نه سخنی است که تنها بر زبان آید


من تقدس عشقت را


بر کرامت وجودم نشانده ام


و اگر سراسر وجودم زبان باشد


یکسره خواهد گفت:


دوستت دارم


تقدیم به عشقم که نفسمه,آرامشمه ,همه وجودمه

خانمی خودم دوست دارم

نظرات 3 + ارسال نظر
خانمی شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 22:27

دوستت دارم
بی تو
گذشت لحظه ها زجر اوره
یادت همیشه
با منه....

خانمی پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:12

چشمانت را ورق بزن
شاید در گو شه ای از ان
مرا به یادگار کشیده باشی..

خانمی شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:39

محمد خوبم
میدونم نیستی
فقط میخوام بدونی به یادتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد